در من واژه مرده است.
مثل قاصدکی هستم اکنون
اما آرزوهای خویش را
بر دوش می کشم.
و هر بهار
دوباره سرمی کشم.
در میان باغ می دوم
و خود را
در عطر بهارهای نارنج
گم می کنم.
به هیچ کجا می رسم.
دیگر زمان
حرفی برای گفتن ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر