۱۳۹۵ آذر ۲۵, پنجشنبه

تغزل


رفتگر 
لبخند می زد 
و با حلقه اش بازی می کرد. 
انگار 
با یک انگشتش، 
دنیا را می چرخانْد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر