اینهمه انتظار کشیدم که پاییز بیاید؛ نه که نیامده باشد، آمده، فقط همراه چند عدد توی تقویم... مثل همیشه نیست. باران نباریده،
و حتی یک برگ نارنجی هم روی زمین یا روی درخت ها ندیدم. من می دانم که چیزیش شده است. البته که پاییز با ناز می آید، اما انگار اینبار قهر کرده است. مگر می شود اول مهر باشد و هنوز از هوا بوی تابستان بیاید؟! می خواهم باور نکنم. اما واقعیت این است که دیر کرده.
!با اینحال صبح که توی خیابان های پاییز ندیده راه می رفتم، می گفتم پاییز جان خوش آمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر