دیوانگی،
در رگ و خون است.
زیر پوست آدم است.
آن کسی را که دیوانه است،
از خیلی دوردست ها هم
می توان شناخت.
دیوانه را می توان
از میان واژه ها فهمید.
و من گمان می کنم
که دیوانگی آیین زیبایی است.
دیوانه ها آزاده اند،
خوب تر می نوشند،
گیج می شوند
تلو تلو می خورند.
و وقتی که می خواهند برقصند،
خود را به واژه ها می سپارند.
دیوانگی را پاس بداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر