درباره : بعد از هزار سال، سرانجام از پیله درآمدم. پروانه ای شده ام با بال های آبی زیبا در دشت جنون. پروازم را زیر باران می بینی؟
جمعه های نفرت
جمعه های اضطراب
جمعه های سکوت...
ما
همان کودکانیم،
پر از تجسم ترس
از غروب های مه گرفته ی مسموم
در انتهای یک روز ناخوشی
بی آنکه لذت شیرینی دویدن
در دشت های رویا
افسونمان کند
هنوز هم رد جمعه ها
سیاه است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر