۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۱, جمعه

سرگشته

ما جامانده از عشق

همچون مردگان

مردگانی که راه می روند.

و نفس می کشند.

هیچ رویایی 

اندوه چشمان ما را 

نمی بلعد‌ 

ما رویایی نداریم.

همچون مردگان که 

دیگر رویا نمی بینند. 

آواره در بیابان ها

در احاطه ی شیاطین

...

در اشک هایم عرق خواهم شد

...    

۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۹, چهارشنبه

عمر رفته

 سپس 

ما از زمان عبور کردیم

و از پشت شیشه های رنگی خاطره

به دنیا خیره شدیم 

و اشک های مدام خویش را

با سرانگشتان مغموم خویش 

پاک کردیم. 

ما 

تنهای تنها.در عقوبت جبر زمان

در  انبوه دشنام های جغرافیا

فرو رفتیم در خویشتن و فرو رفتیم. 

ما که تا نیمه شبان

درانتظار یک خیال می می مانیم 

شاید رنگ واقعیت بگیرد. 

شاید.


۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۷, دوشنبه