سپس
ما از زمان عبور کردیم
و از پشت شیشه های رنگی خاطره
به دنیا خیره شدیم
و اشک های مدام خویش را
با سرانگشتان مغموم خویش
پاک کردیم.
ما
تنهای تنها.در عقوبت جبر زمان
در انبوه دشنام های جغرافیا
فرو رفتیم در خویشتن و فرو رفتیم.
ما که تا نیمه شبان
درانتظار یک خیال می می مانیم
شاید رنگ واقعیت بگیرد.
شاید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر