غمگین بودم؛
اندازه ی تمام مرداب های سرزمینم،
که بی باران و در قحطسالی
خشکیدند.
غمگین بودم؛
مثل دریاچه ای که اشکی نداشت
تا بر مرگ تدریجی اش بریزد.
غمگین بودم؛
مثل سرزمینی که مغولان غارتش کردند،
و او خواب اسطوره هایش را می دید.
داستان ها، فقط برای کودکان نوشته نشدند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر