۱۴۰۳ تیر ۹, شنبه

آنجا که مرده ام

دستم باز است،

افسار شرم را 

دور انداخته ام

ببین که چه گستاخانه 

از عشق خواهم نوشت.

آنسان که لاک پشتی

در آسمان به پرواز درمی آید. 

۱۴۰۳ تیر ۳, یکشنبه

در دل هیچ

درست زمانی که سرما 

ایستاده در روبرویت 

نعره می کشد،

شعله ای کوچک 

از زیر خاکسترهای ناچیز

سربرمی آورد.