۱۳۹۹ آذر ۱, شنبه

اینسوی زمان

 در من غریوی سر برمی کشد

پژواک حسرتی که شناور است در روحم.

هنوز تن به مرداب نداده ام.

در تَرَک ها ی آینه 

سپیده دم را جستجو کردم. 

آن روزهای معصوم

آیا اینسان واژه ها سنگ شده اند؟!
چسبیده برگلوگاه خیال 
انگار که همه مان مرده ایم.
شعر نفس نمی کشد.