ایکاش ذهنم خالی می شد؛
از تمام آنچه در دنیا می گذرد.
آیا بشر نمی داند
که در میان تمام کهکشان ها
نقطه ای بیش نیست؟!
درباره : بعد از هزار سال، سرانجام از پیله درآمدم. پروانه ای شده ام با بال های آبی زیبا در دشت جنون. پروازم را زیر باران می بینی؟
ایکاش ذهنم خالی می شد؛
از تمام آنچه در دنیا می گذرد.
آیا بشر نمی داند
که در میان تمام کهکشان ها
نقطه ای بیش نیست؟!
در برزخ واژگان
"عمری دگر بباید"
اینک
زمانی که افسون تاریخ
ما را در برگرفته است.
باشد که
سربرآریم.
نوبت به ما هم میرسد.
در چنبره ی عشق
جان آدمی همچون گلی ست
سرخ و لطیف
گاهی سرخوش و مست
و گاه مغلوب و پژمرده.
ای جان!
چگونه خواهی رست؟!