۱۴۰۲ فروردین ۲۶, شنبه

شرح درد اشتیاق

نوشتن؛ مرض است. حتی خود، درمان مرض هم هست. مثل عشق. یا حتی بنگ . به سراغ آدم که می آید، یا بهتر است بگویم آدم که سراغش می رود، دیگر نمی شود از آن رها شد. بعدترها  هم  اگر کسی بخواهد از آن خلاصی یابد، دیگر غیر ممکن است‌  آدمی از این ها رها نخواهد شد.

 نوشتن دردی ست. ‌دردی خوش. دردی پر غم. دردی بسیار عظیم. مرضی ست که هر کسی البته دچارش نمی شود. دیوانگان دچار این مرض می شوند. و شاید این راهی باشد بر تسکین رنج های دیوانگی. 

کسی چه می داند. . شاید همین درد، همین درد به ظاهر خنده دار .تنها دارایی باقی مانده باشد.

نوشتن، عاقبت یا نجات می بخشد، یا می میراند.

همین. 

گزینه ی دیگری نیست.  

۱۴۰۲ فروردین ۲۴, پنجشنبه

بی هیج...

معلق 

میان بود و نبود

آری 

از میان تمام نام ها

فقط عددها 

مانده اند

همینجا

در گوشه ای از تاریکی

در دخمه ی مرگ.