۱۳۹۷ بهمن ۸, دوشنبه

کاش به خواب می رفتیم.

علف ها بلند شده بودند. راهم را با لذت و اندکی دشواری در میان باغ باز کردم و به سوی ابدیت پیش رفتم. 
دنیا درد می کشد. 

آخر بگو تا رستاخیز باران ببارد، مگر چیزی درست می شود؟! 
باید قواعدی جدید نوشت. باید زمانی را برای خوابیدن دنیا و مافیها در نظر گرفت. 
من فکر می کنم، روزگار به استراحت احتیاج دارد. 
ما حتی، حتی نقطه ای در تاریخ نیستیم. 

۲ نظر:

  1. يك كلمه
    يك كلمه در حوالي جوهر قلمم گم شده است
    آنرا نديدي ؟
    اگر ديدي سلام مرا به او برسان و آهسته به گوشش نجوا كن كه :
    نوشتمت تا نوشيده شوي نه اينكه نيش باشي بر مدار قلبم ، يكه تازي كني

    پاسخحذف
  2. واژه ها عادتشان است،
    قایم باشک بازی می کنند.
    در گرگ و میش شعر،
    خیال را به ناکجا می کشند.
    واژه ها
    واژه ها

    پاسخحذف