۱۳۹۸ خرداد ۲۷, دوشنبه

آتش در خرمن

حالا هر نشانه ای
حکم شعری را دارد 
که انگشتانم را به دار می کشند.
...
افراها، 
برایم سرتکان می دهند.
کوچه آواز می خواند.
و جیرحیرک ها می رقصند.
آنقدر حرف نگفته زیاد است که روزها زورم نمی رسد با خودم اینطرف و آنطرف ببرمشان.
همین روزها حتما شعله می شوم. 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر