۱۴۰۲ مهر ۲۲, شنبه

همینقدر کافی است

ریشه دواندن، هزار سال طول می کشد.

سپس در می یابی که در جای ایستاده ای  سال ها 

چونان درختان کهن سکویا

یا آنان که ریشه در آب زاییده اند.

اما محکم؛

سپس درمی یابی که همین کافی ست

آخر چگونه می شود که ریشه ها را بر دوش حمل کرد؟

ایستاده بر  خاک

یا حتی آب

رو در روی آسمان

در پیشگاه ماه

ماهِ تمام

سپس ناگهان باران از سر  شعر می خواند

...

ما در مشت روزگار چه هستیم؟

جز ریگ های پراکنده در برهوت؛

شن های کف اقیانوس؛

یا حتی خاکسترهای پراکنده در هوا.

در چشم های کیهان

شاید تنها ذرات معلقی...

و من در خیال خویش

پای  بر جای

ریشه دوانده در اساطیر،

ریشه در آواز خدایان، 

کجا می توان رفت؟

همینجا

در بیشه زار مه گرفته

ریشه در خیال

می توان زیست.

بی هیچ. 


   

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر