درباره : بعد از هزار سال، سرانجام از پیله درآمدم. پروانه ای شده ام با بال های آبی زیبا در دشت جنون. پروازم را زیر باران می بینی؟
سرانجام باران بر چشممان قدم گذاشت.
آری، زمانش رسیده بود.
کاش آنگونه شوم که در میان آوازش
دوباره در پاییز محو شوم.
من به شیدایی می اندیشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر